گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 89 تا 93 ] ....



ص : 318
اشاره
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَۀُ اللَّهِ
عَلَی الْکافِرِینَ ( 89 ) بِئْسَ مَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَ هُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَ َ ض بٍ
عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ ( 90 ) وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ
مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 91 ) وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ
أَنْتُمْ ظالِمُونَ ( 92 ) وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَ َ ص یْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ
( الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 93
ص: 320
[سوره البقرة ( 2): آیه 89 ] .... ص : 320
اشاره
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَۀُ اللَّهِ
( عَلَی الْکافِرِینَ ( 89
ترجمه و شرح .... ص : 320
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که یهود پیش از آن از خدا میخواستند که آنها را بر مشرکانیکه گرداگرد ایشان
میزیستند پیروزشان سازد و با آمدن پیغمبري که مژده پیغمبري او در کتابهایشان داده شده بود گشایشی در کارشان پیدا شود و
بهمین پیروزي که چشم براه آن بودند مشرکان را بیم میدادند ولی همینکه این کتاب با براهین و نشانه حق نخست براي نجات
صفحه 149 از 257
مدعیان خدا پرستی و منتظران طلوع بامداد روشن، ستم ملل ستم کشیده و ظلمت زده جهان، آمد بآن کافر شدند و از آن روي
گرداندند و با علم و معرفت بکتابیکه سایه عدل و رحمت خداوند بود کافر شدند و خود و دنیا را از آن محروم داشتند و درهاي
سعادت را بروي خود و دیگران بستند آیا جز سزاوار لعنت و نفرین خدا و خلق میباشند؟
لذا میفرماید:
این یهودان پیش از ظهور پیغمبر اسلام بنابر آنچه در تورات از صفات ص: 321
پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و بیان زمان او شرح داده بود بخود وعده ظهور او و کتابش را میدادند و آرزوي فتح و پیروزي بر
کافران را بسبب ظهور او داشتند با همه این حال وقتی که از طرف خداوند کتابی بآنها رسید قرآن که مصدّق تورات آنها بود بر
پیغمبر اسلام نازل شد با آنکه آن را شناختند که همان پیغمبر و کتاب موعود آنها است معذلک بآن کافر شدند بنابراین لعنت خدا
و دوري از رحمت وي بر کافران و مستور کنندگان حقیقت باد.
از این آیه استفاده میشود:
که انتظار ظهور کتاب آسمانی و پیامبر دیگر در میان اغلب ملل ناشی از کفر یهودیان میباشد که نزول انجیل و قرآن را تکذیب
نموده و دعوت حضرت عیسی علیه السّلام و حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله را نپذیرفتند.
89 ) ص: 322 )
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 322
چون کتابی آمد از یزدان فرود سوي ایشان یعنی آنقوم یهود
شد مصدق آنکه با ایشان بود خویش آن باشد که با خویشان بود
نام احمد پیش از آن کاندر شهود رخ نماید بود حرز هر یهود
دیده بودند از کتاب اخلاق او وز زمان بعثت و اشراق او
از فتوحش وز فواید وز فنون روز و شب بودند در یستفتحون
مینمودند از ظهور او طلب فتح را بر طاغیانش روز و شب
تا مگر ظاهر شود آن نورمان حق کند ز او بر عدو منصورمان
بابها بگشاید از دیدار او فتح را باشد سبب رخسار او
بود حرز اندر حروب از هولشان نام پاك احمد ذو الطولشان
هم بر ایشان کاري ار مشکل شدي حل ز نام احمد عادل شدي
چون عیان شد رایت اللّه نور چشم خفاشان زویش ماند کور
آن تقاضا و طلب از یاد رفت خرمن اقرارشان بر باد رفت
شد بدل تصدیقها بر اشتلم این عیان گشت از فلما جاءهم
از شناسائی خود کافر شدند لعنۀ اللّه را بجان در خور شدند
تا نپنداري که هر آلوده پاك گردد از آبی که آید از سماك
آب شوید جامه ناشسته را نی خباثتهاي از دل رسته را
(89)
صفحه 150 از 257
ص: 323
شأن نزول .... ص : 323
بگفته ابن عباس یهودیان پیش از بعثت پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله از طوایف اوس و خزرج استفتاح و طلب پیروزي بخاطر
ظهور پیغمبر اکرم میکردند هنگامیکه خداوند متعال پیغمبر اسلام را از میان عرب برگزید و از طایفه بنی اسرائیل انتخاب نکرد
یهودیان از ایمان آوردن بآن بزرگوار استنکاف ورزیدند و تعصب یهودیت موجب شد که نبوت آنحضرت را انکار نمایند و سخن
خود را که در باره اثبات نبوت آن بزرگوار بود پس بگیرند معاذ بن جبل و بشر بن معرور بآنها گفتند اي جماعت یهود از خدا
بترسید و اسلام بیاورید مگر شما نبودید که قبلا از ما بوسیله محمّد صلّی اللّه علیه و آله استفتاح و طلب پیروزي میکردید در
حالیکه ما آنوقت مشرك بودیم و بما میگفتید که بزودي محمّد مبعوث خواهد شد سلام بن مسلم از طایفه بنی النضیر در جواب
آنان گفت:
اولا پیامبري مبعوث نشده است ثانیا آنکسی که ما میگفتیم این پیغمبر نیست سپس خداوند متعال این آیه را نازل فرمودند.
عیاشی در تفسیر خود از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که آنحضرت فرمودند:
یهود در کتاب خود خوانده بودند که مکان هجرت رسول خدا ما بین عیر واحد خواهد بود لذا بیرون رفتند تا آنجا را پیدا کنند
سپس بکوهی رسیدند که بآن حداد مینامیدند پیش خود گفتند که حداد همان احد است بنابراین فرود آمدند و در اراضی تیم و
فدك و خیبر متفرق گشتند ولی بعد با راهنمائی یک ص: 324
نفر اعرابی از طایفه قیس مکان ما بین احد و عیر را یافتند و بطوایف خود در خیبر پیام فرستادند که محل منظور را یافتهایم شما هم
بما ملحق شوید وقتی که با اموال خود با سایر طوایف مستقر شدند تبع طی جنگی بآنها حمله نمود و آنها را محاصره کرد سپس
امان داد یهودیان به تبع گفتند این سرزمین محل هجرت پیغمبري است که بعد خواهد آمد تبّع در آنجا ماند وعده غالبین زیادتر
شدند تا جائیکه باموال یهودیان دست درازي میکردند یهود میگفتند اگر محمّد صلّی اللّه علیه و آله مبعوث شود ما بوسیله او شما
را از دیار خود بیرون خواهیم کرد و بر شما بوسیله او پیروز خواهیم گشت ولی وقتی که رسول خدا مبعوث شد و انصار باو ایمان
آوردند یهودیان ایمان نیاورده و کافر ماندند و خداوند در باره آنان چنین فرمود.
حاکم در المستدرك و بیهقی در الدلائل از ابن عباس نقل کردهاند:
یهودیان خیبر با قبیله غطفان جنگ میکردند و هر زمان که با یکدیگر برخورد داشتند یهود خیبر فرار میکردند تا اینکه آنان
متوسل باین دعا میگشتند و میگفتند خدایا از تو میخواهیم بحق محمّد صلّی اللّه علیه و آله همان پیامبري که وعده نمودهاي ما را
بر قوم غطفان پیروز بگردان سپس در جنگ دیگري که اتفاق افتاده بود بر آنها پیروز گشتند ولی وقتی که پیغمبر اسلام مبعوث شد
بر او کافر شدند.
سیوطی نیز در شأن نزول این آیه مبارکه خلاصه این مطلب را نقل کردهاند.
ص: 325
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 325
قوله تعالی مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ صدق بمعنی راست گفتن، ضدش دروغ است چنانکه در آیه 80 سوره اسراء میفرماید:
صفحه 151 از 257
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ و از این ماده است:
تصدیق- بمعنی اعتقاد و اذعان و راست گفتن مطلب و سخن است چنانکه در آیه 20 سوره سباء میفرماید:
وَ لَقَدْ صَ دَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ یعنی شیطان ظن خویش را که باغواء ایشان داشت تصدیق کرد و دانست که میتواند اغواء
بکند.
مصدّق- یعنی تصدیق کننده چنانکه در آیه 89 سوره آل عمران مذکور شد.
صدقه- مالی است که انسان بمیل خود در راه خدا میدهد و آن اعم از زکوة است زیرا صدقه بواجب و مستحب هر دو گفته میشود
ولی زکوة فقط اسم واجب است و جمعش صدقات است چنانکه در آیه 104 سوره توبه میفرماید:
هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَۀَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُ ذُ الصَّدَقاتِ اقرب الموارد در علّت این تسمیۀ مینویسد: که بنده بوسیله آن صدق أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 2، ص: 326
عبودیت خویش را اظهار میدارد.
صدقه بفتح صاد و ضمّ دال بمعنی مهریّه زن است و جمعش صدقات است چنانکه در آیه 4 سوره نساء میفرماید:
وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ یعنی مهر زنان را در حالیکه عطیّهاي از جانب خدا است بایشان بدهید.
صدیق- رفیق، دوست با صداقت چنانکه در آیه 101 و 102 سوره شعراء میفرماید:
فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ صدیق- یعنی بسیار راستگو و با صداقت چنانکه در آیه 46 سوره یوسف میفرماید:
یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ صادق- یعنی راستگو و جمعش صادقین است چنانکه در آیه 8 سوره احزاب
میفرماید:
لِیَسْئَلَ الصَّادِقِینَ عَنْ صِدْقِهِمْ و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است.
1) بمعنی پیامبران چنانکه در آیه 119 سوره مائده میفرماید: )
هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِ دْقُهُمْ یعنی ینفع النبیّین صدقهم ( 2) بمعنی مهاجرین خاص چنانکه در آیه 8 سوره حشر میفرماید: أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 327
لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ ...
أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ یعنی المهاجرین ( 3) بمعنی مجاهدین صادق چنانکه در آیه 119 سوره توبه میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ یعنی اي اهل ایمان از خدا بترسید و از مردم دروغگو و منافق دوري کنید و
بمردمان مجاهدین راستین به پیوندید.
4) بمعنی مؤمنان چنانکه در آیه 24 سوره احزاب میفرماید: )
لِیَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ یعنی تا آنکه خداوند مؤمنان را بعلت ایمان راستینشان پاداش نیکو بدهد.
ص: 328
[سوره البقرة ( 2): آیه 90 ] .... ص : 328
اشاره
بِئْسَ مَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ
صفحه 152 از 257
( عَذابٌ مُهِینٌ ( 90
ترجمه و شرح .... ص : 328
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند یهودیان با آن سرمایه نفسانی که با خود ببازار زندگی آمدند معامله بد و زیانبخش
کردند و این سوداي زیانبخش سببی جز کوته اندیشی و غرور و حسد نداشت و گویا آنها دوست نداشتند که خداوند فضیلت خود
را بهر کس از بندگان خویش که میخواهد ارزانی دارد و گمان میکردند که خدا تنها بقبیله آنان نظر دارد و پیغمبران را باید از
میان آنها بر انگیزد و با این اندیشه فضل بینهایت و اراده حکیمانه خدا را محدود میپنداشتند و بخاطر خشمی که از حسد و کینه
توزي آنان جوشید از هر طرف دچار خشم خدا و خلق گشتند و درهاي خیر و برکت بروي آنان بسته شد تا یکسره از محیط خیر
اندیشی و ایمان رانده شدند و دچار ظلمت کفر و حق پوشی گردیدند و عذاب خوار کنندهاي الهی در دنیا و آخرت چشم براهشان
میباشد ص: 329
اینک میفرماید:
علماء یهود معاصر با پیغمبر با اینکه میدانستند محمّد صلّی اللّه علیه و آله همان پیغمبري است که در تورات مژده ظهور آن داده
شده است در برابر بد بهائی خود را فروختند و بخاطر بقاي ریاست فانیه چند روزه دنیوي خود را تسلیم هواي نفس نمودند و
بآیاتیکه خداوند در قرآن و یا در تورات فرستاده بود کافر گشتند که چرا پیغمبر اسلام از بنی اسرائیل نیست در صورتی که خداوند
متعال بفضل خویش بر هر کس از بندگان خود بخواهد آیات خویش را نازل میکند و بخاطر همین تجارت و داد و ستد خشم
خداوند یکی پس از دیگري آنها را فرا گرفت و براي کافران به نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و قرآن مجازات و عذاب خوار
کنندهاي است که همیشه بآن گرفتار خواهند بود.
(90)
ص: 330
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 330
بد بود چیزیکه میاندوختند نفسهاي خود بآن بفروختند
آنچه بفرستاد حق منکر شدند بر وي از بغی و حسد کافر شدند
هست جهل آن آتش افروخته نفس را جاهل بوي بفروخته
یا بود دنیا که سازد کور و کر عقل و دین شد بر بهاي سیم و زر
یا که حسب جاه و اغراض و حسد که فروشد نفس بر وي بی خرد
یا که لذتهاي نفسانیکه روح ماند از وي بی فروغ و بی فتوح
قلب گردد ز آن قسی مانند سنگ هست در ما انزل اللهش درنگ
ز آنکه حق بر بندگان از فضل وجود میفرستد آنچه خود خواهد ز سود
سودي از چشم عطا بین نیست به که بر او چیزي نگردد مشتبه
گر عطا بین نیست چشمی از حسد میفروشد نفس خود بر شیء بد
صفحه 153 از 257
میفرستد حق تو را نور و نعم تو نخواهی رو کنی بر ظلم و ذم
معطی از کفرانت اندر قلب و چشم مهر بنهد آید از خشمی بخشم
خشم بر نعمت گرفتی منعمت خشم گیرد جان از آن شد مظلمت
رو بگردانی ز نور آفتاب تیره مانی تیرگی باشد عذاب
حق نگیرد خشم بر نادار پست این عذاب از خشم و کفران تو است
گشت کفرانت عذابی بس مهین خشم را بر خود ز چشم خویش بین
(90)
ص: 331
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 331
قوله تعالی أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً بغی- یعنی ستم و تجاوز چنانکه در آیه 76 سوره قصص میفرماید:
إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ و از این ماده است:
باغی- یعنی ستمکار و تجاوزکار چنانکه در آیه 173 سوره بقره میفرماید:
فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ و جمعش بغاة و بغیان است.
انبغاء بمعنی آسان گردانیدن، شایسته، سهل چنانکه در آیه 92 سوره مریم میفرماید:
وَ ما یَنْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً یعنی براي خدا شایسته نیست که فرزندي بگیرد.
ابتغاء- یعنی طلب و جستن که مختص باجتهاد و کوشش در طلب چیزي محمود و پسندیده است چنانکه در آیه 7 سوره آل عمران
میفرماید:
فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَۀِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ بغایۀ- بضمّ باء بمعنی کسب ذو بغایۀ یعنی کاسب و از ثلاثی مجرد این ریشه یازده
اسم و سه اسم فاعل و دو صفت مشبهه و پنج فعل ماضی و بیست فعل مضارع و از باب مفاعله یک مصدر و از باب افتعال آن
چهارده مصدر پنج فعل ماضی و بیست و سه ص: 332
فعل مضارع و شش فعل امر و از باب انفعال آن شش فعل مضارع بر رویهم نود و شش بار در چهل و یک سوره طی نود آیه در
قرآن مجید آورده شده است.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی ستمکاري چنانکه در آیه 39 سوره حم عسق میفرماید: )
وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ ( 2) بمعنی سرپیچی چنانکه در آیه 23 سوره یونس میفرماید:
فَلَمَّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ یعنی یعصون فی الارض بغیر الحق ( 3) بمعنی حسد بردن چنانکه در آیه مورد بحث میفرماید:
بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ یعنی از حسد راه ستمگري گرفتند که چرا خدا فضل خود را مخصوص بعضی از بندگان گرداند.
4) بمعنی زنا چنانکه در آیه 33 سوره نور میفرماید: )
وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً یعنی زنهار کنیزان پاکدامن خود را براي مال دنیا به زنا وادار کنید.
ص: 333
صفحه 154 از 257
توضیحات .... ص : 333
1) قوله تعالی بِئْسَ مَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَ هُمْ عرب اگر در مقام مدح کسی بر آید میگوید: نعم الرّجل و اگر در مقام مذمت و نکوهش )
کسی بر آید میگوید: بئس الرّجل و غرض گوینده این است که مخصوص بمدح یا ذمّ متصف بتمام مراتب و خصوصیات مدح یا
ذم است یعنی آنچه را شخص بوسیله آن لایق مدح میشود یا آنچه را که بآن لایق مذمت میشود مستوجب گردیده است.
لذا خداوند متعال در مقام و بیان این است که یهود با این عملی که نور ایمان را بظلمت کفر پوشانیدند و دانسته و فهمیده از روي
عناد انکار رسالت خاتم را نمودند بد معاملهاي با خود کردند زیرا که با این عمل و رفتار خود را در معرض همه گونه مذمّت و
سرزنش قرار دادند.
آري یهود با این خوي زشت خویش پیوسته خود را در جهت مقابل خیر و خدمت باجتماع قرار داد و هر اندازه دشمنی و فتنه جوئی
و جنگ افروزي آنان در باره مسلمانان و ملل دنیا بیشتر شد آتشهاي خشم را نسبت بخود افروختهتر کردند و از قلوب خلق و
کاروان و جوامع راندهتر گشتند و این بد منشی و خشم و و کینه آنها بحق، موجب خشم خدا و خلق بر آنان گشت تا یکسره از
محیط خیر اندیشی و ایمان رانده شدند و دچار ظلمت کفر و حق پوشی گردیدند و اسیر هوي و هوس و مطیع شیطان شدند لذا پس
از درك خدمت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله مرتد شده ص: 334
و از عقیده خود برگشتند.
2) قوله تعالی فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ در اینکه منظور از علی غضب در این آیه مبارکه چیست بین علماء و مفسرین گفتگوئی )
است.
بعضی میگویند مقصود از غضب اول در این آیه زمانی بود که تورات را تغییر دادند و از غضب دوم موقعی بود که رسالت پیغمبر
اکرم صلّی اللّه علیه و آله را انکار نمودند و عقیده عطا نیز همین است.
سدي گفته غضب اول موقعی بود که گوساله را پرستش نمودند و غضب دوم زمانی بود که رسالت پیغمبر اسلام را نپذیرفتند.
بنظر حسن و عکرمه و قتاده غضب اول وقتی بود که حضرت عیسی علیه السّلام را انکار کردند و غضب دوم هنگامی بود که
رسالت و نبوت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را نپذیرفتند.
بعقیده ابو مسلم و آصم این تعبیر بخاطر افاده تأکید و مبالغه است که دلالت دارد بر شدت غضب الهی و استمرار آن.
و امّا چرا در این آیه وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ فرمودند نه و لهم عذاب مهین شاید اشاره باین باشد که عذاب الهی اختصاص باینها
ندارد بلکه هر کسی از هر طایفهاي و گروهی کافر شد عذاب مهین براي او آماده است.
و ضمنا از این آیه استفاده میشود که مهین مخصوص و مختص کافرین و غیر مؤمنین است و اگر مؤمن عذابی هم بهبیند براي او
بعنوان تطهیر از کثافات معاصی است نه از راه اهانت و خواري زیرا مؤمن بالاخره ببرکت ایمانش بسعادت نائل خواهد شد.
ص: 335
روایات .... ص : 335
1) مناقب ابن شهر آشوب مینویسد که: )
علی بن حسین علیهما السّلام در تفسیر آیه بِئْسَمَا اشْتَرَوْا ... فرمودند:
کافر شدند از روي حسد به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام و جانشین او از فرزندانش یعنی با خود بدمعاملهاي کردند که به نعمت
صفحه 155 از 257
ولایت که از لطف خدا بر آنها نازل شده بود کافر شدند و از روي حسد راه ستمگري را پیش گرفتند.
2) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه مبارکه بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ فرمودند: خداوند قوم یهود را مذمت نموده )
از اینکه محمّد و آل محمّد را تکذیب کرده و کافر شدند و کفر را بر ایمان بخاطر حفظ ریاست و نگاهداري اموال خود ترجیح
داده تا از زیر بار احکام اسلام خارج و بمحرمات رسیده و مال خود را در گمراهی و ضلالت و مطابق هوي و هوس خود بباطل
صرف کنند خداوند میفرماید:
یهودیها کافر شدند بآنچه بر موسی نازل نموده بودیم در باره عهد و پیمان و بر نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و امامت علی علیه
السّلام و کفر ایشان براي ظلم و حسد آنها است بر قرآنی که خداوند بر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نازل فرموده و معجزات و
آیاتی که از دست آن حضرت ظاهر گردیده و با این کفر خود از خدا برگشتند و غضب بر آنها مستولی گردید غضب اول که
دچار شدند همان تکذیب نبوت عیسی بود و غضب دوم ایمان نیاوردن و تکذیب محمّد صلّی اللّه علیه و آله بود و خداوند مسلط
گردانید شمشیر پیغمبر اکرم ص: 336
صلّی اللّه علیه و آله را بر آنها که یا اسلام را اختیار کرده و یا با کمال مذلت و خواري جزیه بپردازند.
3) تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آیه شریفه بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ... در باره علی علیه السّلام نازل )
گردیده و تقدیرش چنین است بما انزل اللّه فی علیّ بغیا و نیز در شان او فرموده من فضله علی من یشاء من عباده و در تفسیر جمله
فباءوا بغضب فرمود مراد بنی امیه هستند.
4) در تفسیر الدر المنثور از ابن عباس نقل گردیده که یهودیها قبل از بعثت انتظار میکشیدند تا بوسیله پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و )
آله بر طایفه اوس و خزرج فاتح شوند ولی زمانی که آنحضرت مبعوث شد باو کافر شدند و سخنان سابق خود را در باره آن
حضرت انکار نمودند معاذ بن جبل و بشر بن ابی البراء و داود بن سلمه بآنها گفتند اي جمعیت یهود از خدا بترسید و اسلام بیاورید
شما در آن موقع که ما مشرك بودیم انتظار میکشیدید که بوسیله محمّد صلّی اللّه علیه و آله بر ما پیروز شوید و از بعثت و
اوصافش ما را مطلع ساختید، سلام بن مشکم که از طایفه بنی النضیر بود گفت این مرد مطلبی که ما میدانیم نیاورده و این آن کسی
نیست که بشما میگفتیم در این هنگام آیه شریفه وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ نازل شد.
5) در کتاب دلائل از ابن عباس نقل گردیده: )
یهودیان بنی قریظه و بنی النضیر قبل از بعثت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از خدا تمناي فتح میکردند و بکفار نفرین مینمودند
و میگفتند خدا بحق پیغمبر امی ما را بر اینها غالب ساز و آنها را مغلوب کن ولی موقعیکه آنکس را که شناخته أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 2، ص: 337
بودند بطرف آنها آمد و آشکارا او را شناختند کافر شدند.
6) کافی از اسحاق بن عمار روایت کرده که از امام جعفر صادق علیه السّلام سؤال کردم از تفسیر آیه وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ )
فرمودند:
گروهی از یهود قبل از بعثت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله بمشرکان مژده میدادند که محمّد به رسالت مبعوث خواهد شد و
بتهاي شما را شکسته و آئین بت پرستی را باطل خواهد کرد ولی وقتی که پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله مبعوث شد او را
تکذیب کردند.
ص: 338
تجزیه و ترکیب .... ص : 338
صفحه 156 از 257
قوله تعالی وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ.
حرف لمّا، شرطیه و جمله فعل شرط و جزاء آن بقرینه فلمّا جاءهم ما عرفوا به جمله کفروا به میباشد کتاب بمعنی مکتوب یعنی قرآن
کریم مصدّق بصورت فاعل توصیف قرآن است.
وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا جمله حالیه من قبل ظرف و مبنی بر ضم بسبب حذف مضاف الیه یستفتحون فعل
مضارع و دلالت بر دوام دارد و ضمیر راجع به یهود و مصدرش استفتاح است و چون بحرف علی متعدي شده بمعنی پیش بینی غلبه
آنان بر مشرکان میباشد.
فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ جمله تفریع لما حرف شرطیه زمانیه و جمله متصله فعل شرط است ما عرفوا موصول و صله و فاعل
جمله جاءهم کفروا به جمله جزائیه و محلا مجزوم و ضمیر به راجع بموصول است و بدین قرینه جزاء در شرطیه فلمّا جاءهم کتاب
حذف شده که جمله کفروا به میباشد و یا اینکه جمله مذکوره جزاء است براي هر دو جمله شرطیه.
فَلَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ جمله تفریع و انشائیه لعنت اسم مصدر و تاء آن مصدریه بمعنی راندن از رحمت پروردگار است که هرگز
سعه آمرزش او یهود را فرا نمیگیرد. ص: 339
قوله تعالی بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ بئس- فعل ماضی مبنی بر توبیخ و ذم و ضمیر هو فاعل آن و مستتر میباشد ما موصول نکره و صله
آن تمیز براي ضمیر فاعل است و جمله اشتروا به صله و باء حرف تعدیه و بدل میباشد و ضمیر به راجع بموصول است و انفسهم
مفعول جمله و جمله بئسما اشتروا به خبر است مقدم براي جمله ان یکفروا.
قوله تعالی أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً جمله تأویل بمصدر و مبتداء و مفسر ما موصول و مخصوص بذم است و مراد از جمله انزل
اللّه قرآن مجید میباشد بغیا اسم مصدر و مفعول لاجله براي جمله ان یکفروا میباشد- أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ جمله تأویل
بمصدر و متعلق به کلمه بغیا میباشد من فضله من حرف نشو و یا بیان فضله اسم مصدر و مضاف عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ متعلق است
بجمله أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ- فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ جمله تفریع بصورت ماضی و مصدرش بوء است- باء سببیه غضب اسم مصدر و تنوین
بدل از مضاف الیه میباشد- علی غضب متعلق بغضب- وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ جمله مبنی بر تهدید یهود است- لا در للکافرین براي
استحقاق مهین بصورت فاعل و مصدرش اهانت است.
ص: 340
[سوره البقرة ( 2): آیه 91 ] .... ص : 340
اشاره
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ
( مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 91
ترجمه و شرح .... ص : 340
خداوند متعال در این آیه نیز به جنبه تع ّ ص بات یهود اشاره کرده و بیان میکند که یهود چنان در تنگناي غرور و کوته اندیشی و
حسد گرفتارند که چون بآنان گفته میشود بآنچه خداي نازل کرده ایمان بیاورید و ظروف و مکانها و اشخاص را میزان حق قرار
صفحه 157 از 257
ندهید از روي همین کوته نظري میگویند ما بهمان کتابی که بر خودمان نازل شده و در رنگ اندیشهها و قبیله و قوم ما باشد ایمان
میآوریم و بغیر از آن کفر میورزند یعنی نه بانجیل و نه بقرآن معتقد نمیباشند در صورتی که قرآنیکه به پیغمبر اسلام نازل گشته
حق و منطبق بر نشانهها و علامتهائی است که در کتاب تورات خواندهاند سپس قرآن پرده از روي بی ایمانی آنان برداشته و اعلام
میکند که اینها حتی بکتاب تورات نیز ایمان ندارند بلکه آنان خود را میپرستند و بنده عصبیت خویش میباشند بلکه پرستنده هواي
نفسند ص: 341
زیرا ادعاي یهود با تاریخ و اعمال آنها که سراسر قتل و زجر پیغمبران گذشته است راست در نمیآید اینک میفرماید:
و چون اهل ایمان از روي پند و اندرز به یهود میگویند بقرآنیکه خداوند بمحمد صلّی اللّه علیه و آله نازل فرموده ایمان بیاورید در
جواب میگویند ما بچیزي ایمان میآوریم که بر خود ما نازل شده است و بغیر آن کافر میشوند در حالیکه آن حق و درست است
و توراتی را هم که با خود آنها است و بر آنها نازل گشته تصدیق میکند سپس میفرماید:
اي رسول گرامی بآنها بگو راست میگوئید و بآیاتیکه بر خودتان نازل گشته ایمان دارید پس چرا و با کدام حکم تورات پدران
شما پیغمبران خدا را کشتند و چون شما نیز باعمال آنان راضی هستید لذا در اعمال و کشتار آنان شریک و سهیم میباشید پس در
حقیقت شما بهیچ کتاب منزل از آسمان مؤمن نیستید و طمعی در ایمان شما نسبت بقرآن هم نخواهد بود.
از این آیه استفاده میشود که.
رضایت باعمال کفار و گذشتگان، شرکت در اعمال آنان محسوب میشود.
(91)
ص: 342
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 342
چون بر ایشان گفته شد کاینسو شوید جمله بر ما انزل اللّه بگروید
بر یهود است این اشارت کان گروه بودشان بر ما سلف در دین وجوه
از خطا گفتند آیا ما براست بگرویم آن را که هم نازل بماست
گشته تورات از خدا نازل بما هم بر آن داریم ایمان از ولا
مؤمن است آن بر کتاب ما سلف که کند تصدیق امر ما خلف
وانگروه بر ما وراي کافر شدند ما وراي حق است و زان سر سروازدند
حق پس از توراتشان انجیل بود اهل دین را موجب تکمیل بود
از پس انجیل قرآن بود حق تا شود تصدیقشان را ما صدق
آنچه با ایشان بد از شرع و کتاب بود شان قرآن مصدق بر صواب
گر شما مؤمن بتورات از هشید انبیاء را گو چرا پس میکشید
تیغ بر پیغمبران آزید چون قبل از این گر مؤمنید از آزمون
از چه رو گوید کشید از پیش او حکم ماضی چون کند بر حال رو
ز انکه بودند آن یهودان از ریا پیرو آنها که کشتند انبیاء
پس چنان باشد که راضی بودهاند دست بر خون شهان آلودهاند
صفحه 158 از 257
گر نمیبودند راضی پیروي از چه کردند ز اسلاف قوي
آنکه باشد یار قاتل قاتل است ور کند تقبیح اونی از دل است
(91)
ص: 343
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 343
قوله تعالی آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ نزول- یعنی فرود آمدن چنانکه در آیه 114 سوره مائده میفرماید:
رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ و از این ماده است:
نزل بضم نون و ز، آنچه براي میهمان آماده شده تا بر آن نازل شود از طعام و غیره چنانکه در آیه 107 سوره کهف میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا.
منزل- بصیغه مفعول مصدر میمی و اسم مفعول است بمعنی نازل شده یا فرود آمدن است چنانکه در آیه 29 سوره مؤمنون و 124
سوره آل عمران میفرماید:
وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً- أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَۀِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَ ۀِ مُنْزَلِینَ که در آیه اولی مصدر میمی و دومی اسم مفعول
است.
تنزّل- یعنی فرود آمدن با مهلت و تأنّی چنانکه در آیه 12 سوره طلاق میفرماید:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ.
انزال- یعنی فرود آمدن، خارج شدن آب مرد چنانکه در آیه 1 سوره قدر میفرماید: ص: 344
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ تنزیل- یعنی بتدریج فرو فرستادن چنانکه در آیه 106 سوره اسراء میفرماید:
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا منزل یعنی محل نزول و فرودگاه- این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی
مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
بمعنی گفتار چنانکه در آیه 1 سوره زمر میفرماید:
تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ( 2) بمعنی آفریدن چنانکه در آیه 25 سوره حدید میفرماید:
وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ ( 3) بمعنی فرو فرستادن باران چنانکه در آیه 48 سوره فرقان میفرماید:
وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً ( 4) بمعنی تبیین و روشنگري چنانکه در آیه 106 سوره اسراء میفرماید:
وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا یعنی ما حقایق قرآن را بطور صریح براي شما روشن نمودیم.
5) بمعنی فرود آوردن چنانکه در آیه 29 سوره مؤمنون میفرماید: )
وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً ص: 345
6) بمعنی پاداش چنانکه در آیه 32 سوره فصلت میفرماید: )
نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ ( 7) بمعنی روانه ساختن چنانکه در آیه 24 سوره مؤمنون میفرماید:
وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِکَۀً ( 8) بمعنی گسترش دادن چنانکه در آیه 27 سوره شوري میفرماید:
وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ ( 9) بمعنی تعلیم دادن چنانکه در آیه 92 سوره انعام میفرماید:
وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ یعنی ما این قرآن عظیم الشان را بر تو تعلیم دادیم.
صفحه 159 از 257
ص: 346
[سوره البقرة ( 2): آیات 92 تا 93 ] .... ص : 346
[سوره البقرة ( 2): آیه 92 ] .... ص : 346
اشاره
( وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ ( 92
ترجمه و شرح .... ص : 346
خداوند متعال براي روشنتر ساختن بی ایمانی یهود بیک مورد دیگر نیز اشاره نموده و بیان میکند که اگر یهود واقعا بموسی ایمان
آورده بودند چرا همینکه او را در میان خود ندیدند دنباله روي گوساله شدند؟! و آن را به پرستش و رهبري گرفتند اینک میفرماید:
حقا که شما همان مردم بی بصیرت در دین و ضعیف الیقین هستید که موسی آنهمه معجزات را براي اثبات توحید و نبوت خود
بشما آورد و شما همه این آیات بینات را دیدید ولی پس از رفتن او بکوه طور گوساله را که از طلا ساخته شده بود انتخاب کردید
و آن را بجاي خداي خویش و خداي موسی پرستش نمودید و با خلیفه مخصوص موسی مخالفت نموده و بدنبال سامري افتادید و
با این عمل خدا را فراموش نموده و بخودتان ظلم کردید زیرا شریک قرار دادن بخدا بزرگترین ظلمها است.
(92)
ص: 347
[سوره البقرة ( 2): آیه 93 ] .... ص : 347
اشاره
وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ قُلْ
( بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 93
ترجمه و شرح .... ص : 347
خداوند متعال در این آیه شریفه مجددا اخذ میثاق و پیمان کوه طور را یاد آوري نموده و بیان میکند که اگر یهود به پیغمبران قبیله
خود و دستورات آنها مطیع و فرمانبر هستند پس چرا به پیمانی که بصورت بالا بردن کوه از آنها گرفته شد در همان حال از ترس
گفتند شنیدیم و عمل میکنیم ولی زبان حال کردارشان چنان بود که نافرمانی نمودیم زیرا آنچه بگفتار زبانی ارزش میدهد واقعیت
عملی است و تنها کردار مناط اعتبار است و گفتار بیکردار ارزشی ندارد اینها همه بخاطر آن است که نفوس و عقولشان فاسد
گشته و استعداد هدایت از آنها برداشته شده است و قلوبشان بخاطر کفر اختیاري از حقایق تهی گشته و محبت گوساله در آن جاي
گرفته است و علاقه و توجه آنان بگوساله گویا بصورت آب و مایعی در خلال قلوبشان نفوذ کرده و ذهن و باطنشان را یکسره
صفحه 160 از 257
احاطه نموده ص: 348
است و با این کجرویها و سرپیچی از دستورات پیامبران باز مدعی ایمانند و خود را سر آمد اهل ایمان میدانند و این چگونه ایمانی
است که بکشتار پیغمبران دستور میدهد و بگوساله پرستی دعوت میکند و پیمانهاي الهی را بدست فراموشی میسپارد پس اینها یا
ایمان ندارند با ایمانی است آمیخته با اوهام و ساخته از خیالات و تعصبات لذا میفرماید:
بخاطر بیاورید اي بنی اسرائیل هنگامی را که ما بواسطه حضرت موسی از نیاکان شما عهد و پیمان گرفتیم که بدستورات و احکام
تورات عمل کنید و چون قبول نکردید و از ایمان بموسی امتناع ورزیدند لذا کوه طور را بعنوان تهدید بالاي سر شما بر افراشتیم تا
بلکه بترسید و باحکام تورات عمل نمائید و بشما گفتیم این دستورات و احکامی را که در تورات بوسیله موسی بشما دادهایم محکم
بگیرید و درست بشنوید و بآن عمل کنید نیاکان شما در مقابل سخنان ما تنها با زبان گفتند او امر شما را شنیدیم و در دلها مخالفت
کردیم و بسبب عدم اطاعت یهود از دستورات تورات و بخاطر کفر و نگرویدنشان بحق دلهایشان با محبت گوساله آبیاري شد،
سپس میفرماید:
اي رسول گرامی ما، باینها که پیرو همان گوساله پرستانند بگو اگر ایمان شما بتورات شما را به این کار دعوت میکند چه بدفرمانی
است که ایمان شما بشما میدهد اگر مؤمن به تورات میباشید و پیداست که به تورات ایمان ندارید و دروغ میگوئید زیرا تورات
دستور داده که پیغمبران را نکشید و آنان را بدروغ نسبت ندهید و به محمّد صلّی اللّه علیه و آله ایمان بیاورید در صورتی که شما
بر خلاف احکام تورات رفتار میکنید.
(93)
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 349
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 349
هم محقق موسی کامل صفات مر شما را آمد او با بینات
پس شما گوساله را ساجد شدید بر کلیم خوش نفس جاهد شدید
بعد او بر عجل کردید اعتبار وضع شیء بر غیر موضع گشت عار
گر بموسی جانتان پیوسته بود بر پرستش عجل کی شایسته بود
بود هنگامی که بگرفتیم ما در اطاعت عهد و میثاق از شما
طور را دادیم رفعت فوقتان تا فزاید بر اطاعت شوقتان
طور را گفتیم سابق در بلاغ جاي ادراك است آن یعنی دماغ
قوّه و حسّ از دماغ اندر تن است حکمتش بر اهل دانش روشن است
قوه سمع است ز ان یک در شما بشنوید آن را که میگوئیم ما
گفت هر کس ما بسمع ارزانئیم معترف بر ظلم و نافرمانئیم
عجلشان پس شد بقلب آمیخته که بکفر خفیه بود انگیخته
گو بدست امري که بر ایمانتان میکنید از هست مؤمن جانتان
هست تکرار بیان از عجل و طور از براي حجتی وین نیست دور
( 92 و 93 )
صفحه 161 از 257
ص: 350
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 350
قوله تعالی وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ بین- صفت مشبهه یعنی آشکار، روشن چنانکه در آیه 15 سوره کهف میفرماید:
لَوْ لا یَأْتُونَ عَلَیْهِمْ بِسُلْطانٍ بَیِّنٍ و از این مادّه است:
مبین- اسم فاعل یعنی آشکار یا آشکار کننده، زیرا افعال این ماده هم لازم و هم متعدي هر دو بکار برده شده است چنانکه آیه 10
سوره دخان و 18 سوره زخرف میفرماید:
یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ- وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ و صد و نوزده بار این کلمه در ضمن آیات قرآن مجید بکار برده شده
است.
بینۀ- مؤنث بین و جمعش بیّنات یعنی دلایل روشن و آیات واضح چنانکه در آیه مورد بحث میفرماید:
وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ بیان- کلام و سخن روشن چنانکه در آیه 138 سوره آل عمران میفرماید:
هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُديً در مجمع البیان مینویسد تبیان و بیان هر دو بیک معنی است چنانکه در آیه 89 سوره نحل میفرماید: أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 351
وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ یعنی کتاب را بر تو بجهت بیان هر چیز فرستادیم.
مبیّن- یعنی آشکار کننده و مؤنثش مبیّنۀ و جمعش مبیّنات است چنانکه در آیه 19 سوره نساء و 34 سوره نور میفرماید:
إِلَّا أَنْ یَأْتِینَ بِفاحِشَ ۀٍ مُبَیِّنَۀٍ- وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ قوله تعالی وَ إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَکُمْ وثوق، ثقۀ- بمعنی اعتماد وثاق بکسر و
فتح اول چیزي است که با آن میبندند مانند زنجیر و ریسمان و نیز مصدر است بطوریکه از مجمع نقل شده چنانکه در آیه 4 سوره
محمّد صلّی اللّه علیه و آله میفرماید:
حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ یعنی چون کافران را از کار انداخته و اسیر گرفتید ریسمان را محکم کنید.
موثق و میثاق یعنی پیمان اکید چنانکه در آیه 66 سوره یوسف و 83 سوره بقره میفرماید:
قالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّی تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ و إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی- إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ مواثقه- یعنی معاهده محکم چنانکه
در آیه 7 سوره مائده میفرماید:
وَ اذْکُرُوا نِعْمَۀَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثاقَهُ الَّذِي واثَقَکُمْ بِهِ.
ص: 352
توضیحات .... ص : 352
1) قوله تعالی مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَهُمْ اگر کسی بگوید در بسیاري از آیات قرآن صراحتا میفرماید که علماء یهود، تورات را تحریف )
نموده و نسبتهاي ناروا بخدا و انبیاء عظام دادهاند پس چگونه قرآن با جمله مصدقا لما معهم تورات تحریف شده را تصدیق میکند.
مصدقا لجمیع » پاسخ دادهاند کلمه ما معهم دلالت ندارد بر اینکه قرآن مصدق هر چه با آنها است بوده باشد زیرا نفرموده است که
بلکه دلالت دارد بر اینکه فی الجمله مطالب حقه در آن موجود است چنانکه نسبت تحریف نیز که بکتب « ما معهم یا لکلّ ما معهم
آنان داده شده تحریف فی الجمله است نه اینکه تمام تورات و کتب وحی آنها محرف است.
2) قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا گوینده جمله آمنوا در مرحله اول خداوند متعال است که در بسیاري از آیات همه مردم را بایمان )
صفحه 162 از 257
بما انزل اللّه امر فرموده است.
در مرتبه دوم پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله است که همه مردم را بایمان دعوت میفرماید:
و در مرحله سوم مؤمنین هستند که کفار را دعوت مینمودند لذا قیل بصورت مجهول آورده شده و فاعل آن معین نگردیده است
ضمنا آیه نشان میدهد که یهود حتی تورات را هم قبول نداشتند زیرا تورات رسالت پیغمبر اسلام و حقانیت قرآن را تأکید کرده بود
و با عدم قبول این مطالب بتورات نیز کافر شدند و همچنین در ص: 353
کجاي تورات کشتن انبیاء تجویز شده بوده که یهود زکریا و یحیی و صدها پیغمبر دیگر از پیغمبران بنی اسرائیل را کشتند پس یهود
با این اعمالشان نشان میدادند که نه تنها قرآن را قبول نمیکنند بلکه تورات را هم قبول نکردهاند.
و امّا اینکه یهود دوران پیغمبر اسلام که قاتل انبیاء گذشته نبودند چرا آنها در این آیه مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفتهاند بخاطر
این است که طریقه و روش یهود خودخواهی و خودپرستی بوده چه در شکل شخصی و چه در شکل نژادي و افعال و کردار
گذشتگان یهود نیز مورد تأیید و رضایت حاضرین در دوران پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بوده است و چون الرّاضی بفعل قوم
کالداخل فیه معهم لذا یهود دوران پیغمبر اسلام نیز مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفتهاند و حتی ذکر جمله و تقتلون با لفظ
مستقبل مخاطب نیز این موضوع را تأیید میکند زیرا یهود دائما در صدد از بین بردن پیغمبر اکرم بوده و اگر میتوانستند او را بقتل
میرساندند چنانکه مسموم کردن زن یهودیه پیغمبر اسلام را و مخالفتها و جنگها با رسول خدا و اصحابش نیز مؤید این امر میباشد.
3) قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ در وجه تکرار این آیه بعضی از مفسرین گفتهاند تکرار در اینجا و در موارد دیگر براي تأکید و )
اتمام حجت است.
باعتقاد برخی از علماء مرتبه اول براي اخذ عبرت از جریانات گذشته بوده و در مرحله دوم، هدف احتجاج بر یهود میباشد.
صاحب اطیب البیان مینویسد:
ظاهر این است که ذکر این آیه در سابق بمنظور تفضلات الهی به بنی اسرائیل و بیان معجزات حضرت موسی بود و در اینجا ردّ
دیگري بر گفتار آنها است که ص: 354
گفتند: نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا و بیان مورد دیگري که دلیل بر بیایمانی آنها حتی بحضرت موسی است که با اینکه پیمان از آنان
گرفت و براي تهدیدشان کوه بر سرشان افراشته شد و خطاب شد که با قوت دستورات تورات را اخذ کنید و اوامر و نواهی آن را
بشنوید و عمل کنید گفتند شنیدیم و عمل ننمودیم و چه این سخن را بزبان حال گفته باشند و چه بزبان قال در هر صورت کاشف
از بیایمانی آنها است و با گفتار نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا مباینت دارد.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان براي جمله سَمِعْنا وَ عَصَیْنا دو معنی ذکر کردهاند:
1) بطور استهزاء و از روي تمسخر گفتند که شنیدیم ولی نپذیرفتیم. )
2) یعنی شنیدیم ولی چون شنیدن نتیجه و عمل دنبال نداشت بدینمعنی کردارشان مطابق گفتارشان نبود مثل آن است که از اول )
گفتند نافرمان هستیم.
3) روح البیان میگوید: )
یعنی گفتار تو را شنیدیم و فرمان تو را نمیپذیریم و اگر ترس کوه بالاي سرمان نبود در ظاهر هم سخنان تو را نمیپذیرفتیم.
ص: 355
روایات .... ص : 355
1) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ فرمودند: )
صفحه 163 از 257
خداوند در این آیه بر یهودیها میفرماید: که موسی علیه السّلام براي شما آیات و دلائلی براي اثبات رسالت پیغمبر اسلام و ولایت
علی و اولادش را آوردند لیکن پس از رفتن وي بمیقات شما گوساله پرست شده و با این عمل بنفس خود ستم نموده و کافر
شدید.
2) در تفسیر نور الثقلین از امام محمّد باقر علیه السّلام نقل میکند که آنحضرت فرمودند: )
گوساله سامري را موسی بوسیله سوهان از بینی تا انتهاي دم دو قسمت کردند سپس آن را بوسیله آتش سوزانده و خاکسترش را
بدریا پاشیدند یهود با اینکه احتیاج بآب دریا نداشتند وارد دریا شده و آن خاکسترها را با آب میآشامیدند از این رو خداوند متعال
فرمودند.
وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ ( 3) تفسیر عیاشی از ابی بصیر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده هنگام مناجات بموسی وحی
شد که قوم تو را امتحان نمودم عرضه داشت بچه وسیله؟
فرمود بگوسالهئی که سامري براي آنها از زینتها آماده نموده بود عرضه داشت زینتها چگونه به هئیت گوساله در آمد و چگونه بود
، امتحان آنان؟ فرمود گوساله بصدا در آمد عرضه داشت بار الها که آن را بصدا در آورد؟ فرمود أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2
ص: 356
پروردگار تو عرضه داشت چه بسیار امتحان سختی است که بدان وسیله هر که را بخواهی گمراه میشود و چون موسی بسوي قوم
خود برگشت و دید گوساله سامري را پرستش نمودهاند الواح را بزمین گذاشت و گوساله را قطعه قطعه نمود و آنرا بدریا افکند
برخی از آنان بدریا رفته از آب آلوده بخاکستر میآشامیدند و آیه وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ باین حقیقت اشاره دارد.
4) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در ذیل آیه بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ فرمودند: )
خداوند قوم یهود را در این آیه شریفه مذمت نموده که چرا محمّد صلّی اللّه علیه و آله را تکذیب نموده و کافر شدند و کفر را بر
ایمان بخاطر حفظ ریاست و نگاهداري اموال خود ترجیح دادند تا از زیر بار احکام اسلام خارج شده و بمحرمات رسیده و مال خود
را در گمراهی و ضلالت و مطابق هوي و هوس خود بباطل صرف کنند خداوند میفرماید: یهودیها کافر شدند بآنچه بر موسی نازل
نمودیم و در باره عهد و پیمان بر نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و امامت علی علیه السّلام.
و کفر ایشان براي ظلم و حسد آنها است بر قرآنیکه خداوند بر پیغمبر اکرم نازل فرموده و معجزات و آیاتی که از دست آنحضرت
ظاهر گردیده و با این کفر خود از خدا برگشتند و غضب بر آنها مستولی گردید غضب اول که دچار شدند تکذیب نبوت عیسی
علیه السّلام بود و غضب دوم ایمان نیاوردن و تکذیب محمّد صلّی اللّه علیه و آله خاتم الانبیاء بود. و خداوند مسلط گردانید شمشیر
پیغمبر اکرم را بر آنها که یا اسلام را قبول کرده و پیرو آن باشند یا با کمال مذلت و خواري جزیه بپردازند.
ص: 357
تجزیه و ترکیب .... ص : 357
قوله تعالی وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ اذا ظرف زمان قیل فعل مجهول و جمله متصله مقول آن میباشد.
قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا- قالوا فعل ماضی جمع نؤمن فعل مضارع متکلم انزل فعل ماضی مجهول علینا جار و مجرور یکفرون بما
ورائه جمله حالیه ما موصول وراء صفت مشبهه وَ هُوَ الْحَقُّ مُ َ ص دِّقاً جمله حالیه و ضمیر فعل مبتداء و راجع بموصول الحق صفت
مشبهه و مبنی بر حصر مصدقا بصورت فاعل و حال براي الحق لما معهم متعلق به کلمه مصدّقا- قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ فاء
حرف تفریع بر جمله نؤمن بما انزل علینا- لم استفهام و در اصل لما بوده لام تعلیل و ما موصول که از لحاظ تخفیف الف آن ساقط
شده است تقتلون فعل مضارع مخاطب انبیاء اللّه مفعول جمله من قبل ظرف و مبنی بر ضم ان کنتم مؤمنین جمله تعلیقیه مشعر باین
صفحه 164 از 257
است اینگونه جنایات با دعوي ایمان سازش ندارد قوله تعالی وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ- بالبینات باء حرف تعدیه الف لامش
براي عهد و مفرد آن بیّنۀ میباشد ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ.
ثم حرف تفریع و ترتیب بر جمله متصله اتخذتم فعل ماضی مخاطب العجل الف لام آن عهد و مفعول اول و دوّم جمله از نظر سیاق
و تأدب حذف گردیده که عبارت از کلمه الها میباشد من بعده ظرف و مجرور و انتم ظالمون جمله اسمیه أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 358
و حالیه و إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَکُمْ ارشاد جامعه ایمان است بنقض دیگري بر یهود و اسمعوا معطوف بجمله خذوا و تأکید در پیمانی است
که از آنان گرفته شده- قالوا سمعنا بر حسب گفتار و عصینا جمله حالیه و مصدر آن عصیان است و جمله معطوف و مقول قول وَ
أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ اشربوا فعل ماضی مجهول و مصدرش اشراب است فی قلوبهم ظرف و عامل آن جمله اشربوا میباشد و
ضمیر مجرور به یهود بر میگردد العجل الف لام آن عهد منصوب و مفعول جمله اشربوا بکفرهم باء سببیّه کفر اسم مصدر و مضاف
بضمیر فاعل قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ قل فعل امر بئس بهیئت ماضی مبنی بر ضم و ضمیر فاعل مستتر است ما یأمرکم به موصول
و صله و تفسیر ضمیر مستتر و ضمیر به عاید بموصول است ایمانکم فاعل جمله یأمرکم میباشد که اضافه بضمیر فاعل شده ان کنتم
مؤمنین جمله تعلیقیه و بفعل ناقص و هیئت وصفی.
ص: